English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (934 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shop U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
shops U کارخانه خرید کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
mills U کارخانه اسیاب کردن
mill U کارخانه اسیاب کردن
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
operates U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
to make a purchase U خرید کردن
buys U خرید کردن
buy U خرید کردن
Its no joke running a factory . U اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
overbuy U در خرید افراط کردن
purchase U خرید خریداری کردن
handle U خرید و فروش کردن
buy in advance U پیش خرید کردن
purchases U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
handles U خرید و فروش کردن
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
order U خرید سفارش خرید
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
work U کارخانه
manufactory U کارخانه
worked U کارخانه
house work U کارخانه
workplaces U کارخانه
factories U کارخانه
coopery U کارخانه
factory U کارخانه
factory-spun U نخ کارخانه ای
plants U کارخانه
workplace U کارخانه
workhouses U کارخانه
plant U کارخانه
shop U کارخانه
works U کارخانه
shopped U کارخانه
workhouse U کارخانه
shops U کارخانه
out <adv.> U بیرون از کارخانه
copper smelting plant U کارخانه ذوب مس
plant construction U ساختمان کارخانه
bookbindery U کارخانه صحافی
gas works U کارخانه گاز
pilot plant U کارخانه نمونه
chimney stalk U دودکش کارخانه
power station U کارخانه برق
lock out U تعطیل کارخانه
generating station U کارخانه برق
generating plant U کارخانه برق
He is running ( runs ) the factory . U او کارخانه را می گرداند
plant mixing U اختلاط در کارخانه
electric plant U کارخانه برق
plant mixing U امیختن در کارخانه
power stations U کارخانه برق
industrialists U کارخانه دار
industrialist U کارخانه دار
ice plant U کارخانه یخ ساز
spinning U کارخانه نخریسی
studio U کارگاه کارخانه
cotton mill U کارخانه نخ ریسی
sirens U سوت کارخانه
spinning factory U کارخانه نخ ریسی
cotton factory U کارخانه نخ ریسی
studios U کارگاه کارخانه
works superintendent U مدیر کارخانه
works inspector U بازرس کارخانه
fulling mill U کارخانه قصاری
manufactoring plant U کارخانه تولیدی
sirenic U سوت کارخانه
gasworks U کارخانه گاز
manufaturer U صاحب کارخانه
mill U کارخانه نورد
plant U نبات کارخانه
factory chimney U دودکش کارخانه
packinghouse U کارخانه کنسروسازی
packingplant U کارخانه کنسروسازی
mills U کارخانه نورد
installations U کارخانه نصب
installation U کارخانه نصب
siren U سوت کارخانه
power house U کارخانه برق
ex mill U تحویل در کارخانه
shed U کارخانه سرپوشیده
cut back U تعطیل کارخانه
cast steel plant U کارخانه فولادریزی
plants U نبات کارخانه
car factory U کارخانه خودروسازی
ex factory U تحویل در کارخانه
smelting plant U کارخانه ذوب
manufacturers U صاحب کارخانه
shedding U کارخانه سرپوشیده
brewery U کارخانه ابجوسازی
breweries U کارخانه ابجوسازی
manufacturing U کارخانه دار
smeltery U کارخانه گدازگری
cement plant U کارخانه سیمان
sheds U کارخانه سرپوشیده
manufacturer U صاحب کارخانه
engineering works U کارخانه ماشین سازی
plant U محل کارخانه یا کارگاه
concreting plant U کارخانه بتن سازی
plant U ماشین الات کارخانه
tin smelting plant U کارخانه ذوب قلع
foundry U کارخانه گداز فلز
nailery U کارخانه میخ سازی
tinwork U کارخانه قلع کاری
shipyards U کارخانه کشتی سازی
shipyard U کارخانه کشتی سازی
foundry U کارخانه ذوب فلز
gas works U کارخانه تولید گاز
pottery factory U کارخانه چینی سازی
powder mill U کارخانه باروت سازی
computer integrated manufactureing U کارخانه کاملا" اتوماتیک
dockyards U کارخانه کشتی سازی
foundries U کارخانه گداز فلز
dockyard U کارخانه کشتی سازی
coking plant U کارخانه ذغال سازی
gas works tar U قطران کارخانه گاز
concrete plant U کارخانه بتن سازی
foundries U کارخانه ذوب فلز
plants U محل کارخانه یا کارگاه
plants U ماشین الات کارخانه
energy plant U کارخانه تولید نیرو
ashery U کارخانه نمک قلیاسازی
cotton-mills U کارخانه ریسندگی پنبه ای
ship yard U کارخانه کشتی سازی
fields U خارج اداره یا کارخانه
salt works U کارخانه نمک سازی
cotton spinner U صاحب کارخانه نخ ریسی
fielded U خارج اداره یا کارخانه
firmest U کارخانه موسسه بازرگانی
field U خارج اداره یا کارخانه
stonework U کارخانه سنگ بری
glassworks U کارخانه شیشه گری
dye works U کارخانه رنگ سازی
firms U کارخانه موسسه بازرگانی
creamery U کارخانه کره گیری
contractor plant U کارخانه پیمان کار
ropewalk U کارخانه طناب سازی
printworks U کارخانه چیت بافی
wirework U کارخانه سیم سازی
firmer U کارخانه موسسه بازرگانی
metallurgical plant U کارخانه ذوب اهن
saw mill U کارخانه اره کشی
lead works U کارخانه سرب گدازی
iron foundry U کارخانه ذوب اهن
smeltery U کارخانه ذوب فلزات
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
lock out U بسته شدن کارخانه
underwrite U خرید
underwrites U خرید
shopping U خرید
underwriting U خرید
purchases U خرید
underwritten U خرید
underwrote U خرید
buys U خرید
buy U خرید
bondwoman U زن زر خرید
purchasing U خرید
buying U خرید
purchased U خرید
bond servant U زر خرید
purchase U خرید
procurement U خرید
distillery U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
factory team U تیم کارخانه اتومبیل سازی
saltern U کارخانه یا معدن استخراج نمک
dairy farm U مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
grindery U کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
distilleries U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
sawmill U کارخانه چوب بری والوارسازی
sheet roller U کارخانه نورد ورق فلزی
sawmills U کارخانه چوب بری والوارسازی
computer aided factory management U مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
futures exchange U خرید اتی
buyers market U بازار خرید
counter purchase U خرید متقابل
dear bought U گران خرید
purchasing department U قسمت خرید
advance purchase U خرید سلف
acquisition authority U اجازه خرید
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
credit purchase U خرید نسیه
buying and selling U خرید و فروش
forward purchase U خرید سلف
purchase requisition U درخواست خرید
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1They decided to buy the company outright.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com